انجیر نارس

به‌دنبال مهدیه

سه شنبه, ۲۴ دی ۱۳۹۸، ۱۰:۱۳ ب.ظ

هلیا یک وقتی مینوشت
یکی او، یکی من
دوتا او، یکی من
دو تا من، یکی او
اصلا قلم بود که دوستمان کرد. بعدها قرتی‌بازی هم درآوردیم.
من از تنهایی‌ام تغذیه میکردم و از موسیقی‌. آتیش زیر این دیگ را هم نوشته‌های دیگران روشن میکرد.
حالا هلیا نمینویسد. من هم.
اما امشب، دیدم جمال هم وبلاگ دارد. و کپشن‌هایش، از جنس بافت نرم قلب آدم است. عین کپشن‌های فرزانه.
هرکداممان یک جنسیم. و من با خواندن آدم‌ها، دوباره جنس خود را به‌یاد می‌آورم. با جوهر خودم مینویسم.
من پرم از خالی و خالی‌ام از پر. احساس را احساس میکنم بی‌آنکه نامش را بدانم. ایماژ را میبینم اما سیاه‌سفید و برفکی. آرزومندم و نمیدانم در آرزوی چه‌ام.
آی منِ من، تو کجایی؟
بیا دل تنگت ام.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۸/۱۰/۲۴
مهدیه نیک مهر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی